سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نابخردی و غفلت در دل دانشمند نیست . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط منتظرالقائم در 90/11/7:: 8:35 عصر

کلیات جنبش های نوپدید دینی، در پست قبلی گفته شد، اما جزئیات هر کدام باقی ماند. از اوشو شروع می کنیم.

اوشو: او در خانواده یازده نفری هندو متولد شد. در مدرسه و دانشگاه دردساز بود و چند بار اخراج شد. 9سال فلسفه خواند و در شهرهای مختلف هند، تدریس می کرد. او در 21سالگی در مدیتیشن ادعای اشراق می کند. وقتی برای درمان بیماری اش به آمریکا می رود، مذهب سانیاسین را ایجاد می کند. جالب است که او در آمریکا تا دو سال سخنرانی نمی کرد و فقط در شهر گشتی می زد و مردم را تماشا می کرد. او در مصاحبه ای که دین خود را معرفی کرد، یکی از جملاتش این بود: " همه ادیان مراقب فقرا بودند اجازه بدهید من مراقب ثروتمندان باشم". ( این اصل هم مخالف همه قول و فعل انبیاست). مریدان وی (5000نفر) در مدت چهار ماه شهری با تجهیزات کامل برای او می سازند. او در ابتدا آیین خود را از راه های رسیدن به خدا می داند اما بعد که به آزادی بیشتری رسید، همه ادیان را می کوبد. تا جایی که بهترین راه برای رسیدن به خدا را نیروی جنسی می داند. یادم است که در اینجا سخنران اشاره ای به رابطه ما با امام زمان(ع) کرد؛ " 5000نفر وجود داشتند که بخاطر اوشو، از جان و مال و خانواده گذشتند و برای او کار کردند، ما برای صاحب الزمان(ع) چه کار کردیم؟ "

او مخالف ازدواج و تشکیل خانواده بود. و به این دلیل که کاتولیک ها روی بحث خانواده حساس هستند، پلیس او را دستگیر می کند و پنج سال از آمریکا تبعید می شود. او به دور دنیا سفر می کند و 21کشور او را اخراج می کنند. او حدود 3سال بعد از تبعید می میرد و قاتل او را ریگان می دانند.

عرفان حلقه: عرفان حلقه خطرناک تر از بقیه است، چون در کشور ما به وجود آمده و رسوخ کرده. این عرفان مدعی است که چیزی به نام شعور کیهانی در این جهان وجود دارد و هر کس می خواهد به عرفان برسد، باید به حلقه های شعور کیهانی متصل شود و هر حلقه خاصیتی دارد. اولین حلقه درمان گری است. یعنی دردها درمان می شود و بعضا می توانند دیگران را هم درمان کنند. و اعتقاد دارند که علت بیماری ها، رسوخ جن ها یا روح کالبد مرده ها در بدن ماست. (یعنی قائل به تناسخ هستند) و برای اینکه درمان شوند، باید تسلیم محض باشند. یعنی باید همه قضاوت ها و برداشت ها را فراموش کنید و فقط تسلیم شعور کیهانی شوید. و بعد می گویند افراد به تنهایی نمی توانند این راه صعب العبور! را طی کنند و باید از راه جمعی راه طی شود. آنها معتقدند این راه نیاز به هیچ مکملی ندارد. یعنی اگر قبلا کسی تصور می کرد قرآن و ائمه را می تواند شفیع و واسطه قرار دهد، بدعت کرده.( مثل شبهه وهابی هاست) کاملا با ذکر و قرآن و پیامبر و... مخالفند. البته صریح نهی نمی کنند اما در اهداف حرفی از خدا نیست. و معتقدند این عرفان منجر به خداشناسی عملی می شود! در حالی که خداشناسی عملی در فرهنگ دینی ما با عبودیت و بندگی به دست می آید. البته اینها کم کم پیش می روند.

شیطان پرستی:  شیطانی که ما در اسلام می شناسیم با آنچه در ادیان یهود و مسیحیت وجود دارد، متفاوت است. ما شیطان را جن می دانیم، اما آنها فرشته. ما او را عامل فریب آدم و حوا می دانیم اما آنها حوا را عامل فریب آدم می دانند و شیطان را نماینده علم و آزادی.

اما راجع به نفوذ سحر و جادو گفته اند: آغاز آن در دربارهای اروپایی قرن 16 و 17 بوده و در قرن 19 پشتوانه های عرفانی، فلسفی پیدا می کند و در اندیشمندان نفوذ می کند. در قرن 20 فرقه تِلِما توسط فردی به نام کرولی به وجود می آید و اندیشه های شیطان گرایی را ترویج می کند. فرقه سیتنیسم نیز از فرقه ای شیطان گرایی محسوب می شود. بعد، کلیسای شیطانی، انجیل شیطانی، غسل تعمید شیطانی به وجود می آیند. معبد سِت بر وجود خارجی شیطان تاکید و حرف از حکومت جهانی می زند.در واقع پروژه تغییر تصورات جهان و تغییر مصداق زیبایی را در سر دارند. شیطان گرایی ابتدا در بین نخبگان اروپا نفوذ داشت و حال می خواهند با حذف جنبه های خشونت آمیز آن، پیروان را عمومی تر کنند.

پائولوکوئیلو: شاید این نویسنده برزیلی را که با کتاب کیمیاگر معروف شد، بشناسید. او در سال 79 به دعوت وزیر ارشاد وقت، مهاجرانی به ایران آمد و تبلیغات زیادی برای او شد. اگر به زندگی شخصی او نگاهی گذرا شود، این موارد مشاهده می شود: به بیست نوع مواد مخدر معتاد بوده، سه بار سابقه بستری در بیمارستان روانی داشته، سه بار ازدواج ناموفق داشته که در خاطراتش خود را مقصر می داند. در برخی جنبشهای سیاسی مانند هیپی ها شرکت می کرد که پوچ گرا و قانون شکن بودند.

او داستان هایش را با نام معنویت و عرفان منتشر کرده و خود می گوید "من برای تفنن داستان هایم را نگفته ام بلکه برای این است که به شما خط مشی بدهم." او از کرولی که گفتیم پدر شیطان گرایی معاصر است، بسیار تاثیر پذیرفته و او را قبول دارد. این نویسنده در داستان هایش از ادبیات فارسی بسیار تاثیر پذیرفته. داستان کیمیاگرش از مثنوی مولوی گرفته شده. (بماند که هیچ اشاره ای به این اقتباس نمی کند). همچنین از عرفای مسلمان چون شمس تبریزی، حسن بصری متاثر بوده.

اندیشه محوری او در تمام آثارش تحقق بخشیدن به افسانه شخصی است. او معتقد است که هر کسی برای خود در کودکی و نوجوانی آرمان هایی داشته که باید به آنها برسد و به عنوان راه سعادت و تکامل اوست و رضایت الهی را هم در پی دارد. در حالی که در نقد این اندیشه سوالات زیادی به ذهن می رسد، مثلا این افسانه شخصی چطور به قلب هر کس وارد می شود؟ از چه چیزی نشات می گیرد؟ اصلا ماموریت الهی و تکلیف ما در این دنیا آرزوهای بچگی ماست؟

مفاهیم معنوی او در آثارش این مواردند: خدا و رسولانش، افسانه شخصی، روح کیهانی، نیمه گمشده، جادو، شیطان و جن، ارتباط جنسی.

او در آثارش مدام اشاره می کند که مشکلات را بپذیر و مدارا کن. یعنی با تبعات نظام غربی و سرمایه داری بساز. در واقع ماموریت او این است که نگرش اذهان را به این موضوع تغییر دهد. به این دلیل خطر بسیاری چون موارد دیگر از او حس نشده. کشورهای قدرتمند صنعتی و صهیونیست از او حمایت بسیار کردند. جالب است که کتاب های ترجمه شده او به فارسی وارد ایران می شد در حالی که اصلش به انگلیسی وارد بازار نشده بود!

از حجت الاسلام پناهیان این مطلب را دیدم که با آن بحث را خاتمه می دهم:

"با کمک تقواست که جلوی عرفان‌های دروغین و پوچ و خیالی گرفته می‌شود. دلیل اینکه امروزه معنویت‌ها و عرفان‌های ساختگی این‌قدر بازار پیدا کرده است و کسانی که تشنه‌ی ایمان بوده‌اند، گرفتار انواع این معنویت‌ها شده‌اند، این است که ما به تقوا آن‌طور که باید و شاید، نپرداخته‌ایم  .  "

 

 


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها