سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان درنده‏اى است ، اگر واگذارندش بگزد . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط منتظرالقائم در 90/11/7:: 8:36 عصر

طلاب! دانشجو‌ها! آخر شب یک چند دقیقه با آقاجان حرف بزنید. در حجره یا خوابگاه هستی، از رفیقت جدا شو. هرطوری که هست، هرطوری دوست داری با آقا حرف بزن.  
بگو: آقا جان! عادت بده با نام شما بخوابم، با نام شما بلند شوم. آقا جان! گرفتارم دستم را در این دنیای وانفسا بگیر. آقا جان!
 
عرض کردم، دو سه دقیقه‌ای، پنج دقیقه‌ای هرکس هرچقدر توانست خلوت کند، خودمانی، امّا با ادب با آقاجان حرف بزند.  

از آقاجان درخواست کنیم. آقاجان صاحب ماست، آقاجان مولای ماست. بگو: آقا جان! به غلام‌هایت نگاه نمی‌کنی؟ دخترم تو هم بگو: آقا جان! به کنیز‌هایت نگاه نمی‌کنی؟ آقاجان! تو آخرین حجّت خدایی، من شرمنده‌ام بگویم غلام تو هستم، جایی که جدّ مظلومت ابی‌عبدالله بیان کرد: «لو ادرکته لخدّمته» اگر مهدی‌ام را درکش می‌کردم، خادمش می‌شدم، من خادم خاد‌م‌هایت هستم، یک عنایتی به من کن.

با آقا حرف بزن، تمثیل بزن. یک موقعی حضرت آقا، امام‌المسلمین، رهبر بزرگوار، در ماه مبارک رمضان که می‌دید مردم می‌آیند می‌روند و همسایه‌ها اذیت می‌شوند، فرموده بودند: همسایه‌ها را جمع کنید یک افطاری با همسایه‌ها داشته باشیم. بگو: آقا ما هم خادم خادم‌هایتان هستیم، نمی‌خواهی خادم خادم‌هایت را جمع کنی؟ ما را مهمان لطف خودت کن. آقا جان! مهمان یک دیدن، یک رؤیت، آقا جان! دستم را بگیر به حال خودم وامگذار!.
با آقاجان حرف بزن. یابن الحسن! آقاجان! دست ما به دامانت.

آیت الله قرهی""




 

 


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها