از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط منتظرالقائم در 90/7/24:: 5:30 عصر

بیم فرو ریختن

                                               بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست               آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب                در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

 آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟                 "بال" وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است              مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق                 و سکوت تو جواب همه مسئله هاست

فاضل نظری


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها